دارم سخنی با تو و گفتن نتوانموین درد نهان سوز نهفتن نتوانمتو گرم سخن گفتن و از جام نگاهتمن مست چنانم که شنفتن نتوانمشادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاهگر دامن وصل تو گرفتن نتوانمبا پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوارگامی از سر کوی تو رفتن نتوانمدور از تو من سوخته در دامن شبهاچون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانمفریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغچون غنچه پاییز شکفتن نتوانمای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهمدارم سخنی با تو و گفتن نتوانممحمدرضا شفیعی کدکنیhttps://roozaneh.net/fun/sms ♥ چهارشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 11:39 توسط Ali بخوانید, ...ادامه مطلب